بررسی حدیث 131 کتاب نهجالفصاحه
چکیده ی مقاله:
ما در این مقاله بر آنیم به بررسی یکی دیگر از روایات منقول از نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله بپردازیم. در حدیث 131 از نهج الفصاحة حدیثی از آن حضرت در باب کمک به گدا و سائل نقل شده که در این نوشتار سعی نمودیم از زوایای گوناگون، متن و سند این روایت را مورد کنکاش جدی قرار دهیم. گرچه این روایت در منابع ما شیعیان نقل نشده اما از آنجایی که چندین آیه از قرآن در موافقت با دلالت ظاهری آن وجود دارد سعی نمودیم فارغ از بحث سندی، حتیالمقدور مراد حضرت صلی الله علیه و آله را تصحیح نماییم.بدین جهت با بررسی ریشههای فقر به طور جداگانه به تحلیل تکدیگری با نظر به عامل ایجادی آن خواهیم پرداخت و در نهایت بیان خواهد شد تکدیگری برای مسکینی که فقر او نه به جهت تنبلی و بیعاری بلکه احتیاجی که به سبب عوامل دیگری چون بیماری یا بد سرپرستی و بی سرپرستی باشد به گونهای که نیازی فوری فوتی را ایجاد نماید وی میتواند به قدر برآورده شدن نیازهای ضروری و اولیه خود و افراد تحت تکفلش در صورتی که به روش دیگری نتواند نیاز خود را تأمین نماید از مردم درخواست بلاعوض نماید در غیر این صورت از آنجایی که ارتزاق اینگونه با کرامت انسانی در تنافیست و کمک به چنین اشخاصی منجر به اشاعه آن میشود تکدیگری و کمک به آنان امری صحیح و موجه نمیباشد.
کلید واژه:
إذا أتاکُم السّائلُ فَضَعُوٱ فِی یَدِه وَ لَوْ ظِلْفاً مُحْرِقاً، بررسی تکدیگری، اسباب فقر، نهجالفصاحة، شرح احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، نهجالدرایة، تکدیگری، استکاف، تسؤل.اصل مقاله:
منقول از حضرت رسول صلوات الله علیه و آله و سلم:إذا أتاکُم السّائلُ فَضَعُوٱ فِی یَدِه وَ لَوْ ظِلْفاً مُحْرِقاً؛[1] وقتى سائلى پیش شما آمد چیزى بدو بدهید اگر چه یک قطعه سُم سوخته باشد.
این حدیث با اندک تفاوتی در متن به طُرُق مختلف در منابع اهل سنت[2] موجود است از جمله در کتابِ شعبالإیمان بیهقی اینگونه نقل شده است: أُمُّ نُجَیْدٍ ... قَالَتْ : یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ اللَّهِ إِنَّ الْمِسْکِینَ لَیَقُومُ عَلَى بَابِی فَمَا أَجِدُ لَهُ شَیْئًا أُعْطِیَهُ إِیَّاهُ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: "فَإِنْ لَمْ تَجِدِی شَیْئًا تُعْطِینَهُ إِیَّاهُ إِلا ظِلْفًا مُحْرَقًا فَادْفَعِیهِ إِلَیْهِ فِی یَدِهِ"[3] أم نُجَید میگوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم همانا گاهی مسکینی به درب منزلم مراجعه میکند ولی چیزی ندارم که به اوعطا کنم حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر چیزی جز سُم سوخته در خانه نداشتی که به مسکین بدهی پس همان را به او عطا کن (تا دست خالی بر نگردد).
این روایت در منابع شیعه وجود ندارد و تنها در کتاب نهجالفصاحة به صورت تقطیع و فقط قسمت پایانی آن نقل شده است در این صورت ممکن است کسی گمان کند حضرت (صلی الله علیه و آله) نسبت به مطلق اعطاء به گدایانی که به درب منزل مراجعه میکنند توصیهای داشته باشند اما وقتی به اصل روایت مراجعه میکنیم مطلب به شکل دیگریست به عبارت دیگر حضرت در این روایت در مقام بیان تجویز اعطاء به متکدیان نیستند بلکه این روایت پس از آنکه ام نجید از حضرت کسب تکلیف کرده و میپرسد که گاهی مسکینی به ما مراجعه میکند ولی چیزی نداریم به وی کمک کنیم حضرت در پاسخ به پرسش وی و فرضی که در مسئله مطرح کرده بود و آن اینکه مسکینی[4] (= کسی که هیچ چیزی نداشته باشد و لذا حالش از فقیر بدتر است) با مراجعه به درب منزل از انسان درخواستی داشته باشد میفرمایند: حتی اگر چیزی جز سُم سوخته هم در خانه نداشتی او را دست خالی برنگردان و همان را به وی عطا کن. جالب اینکه در اکثر کتبی که این روایت نقل شده قید مسکین بیان شده است.
ممکن است برخی این حدیث را به بهانه ضعف سندی به طور کل رها کنند. اما به نظر نگارنده پس از درج اینگونه احادیث در کتاب نهجالفصاحة و توزیع گسترده آن در فضای مجازی و مقالات متعدد که نشان از استقبال وسیع توده مردم دارد خصوصاً آیاتی که حداقل به حَسَب ظاهر مؤید مضمون این روایت است نمیتوان در قبال چنین احادیثی با موضوعات اجتماعی، صرفاً به بهانه ضعف سندی سکوت نمود بلکه بایستی تکلیف آن را به طور قاطع روشن نمود. و این از چند حال خارج نیست:
1. یا کلاً مردود اعلام شود؛
2. یا کاملاً مورد پذیرش واقع گردد؛
3. یا اینکه با ذکر توضیحاتی مورد پذیرش قرار گیرد و منظور و مراد معصوم علیهمالسلام به طور دقیق تبیین گردد.
راجع به این حدیث، مطلب از قسم نخست است یعنی گرچه حدیث مذکور نزد ما شیعیان به طور کل مردود است اما دعب ما در مواجهه با احادیث ضعیف این است که تا حد امکان نه به عنوان یک حدیث بلکه به عنوان یک عبارت و یک دیدگاه و به عنوان یک حکمی که از شخصی به غیر از معصوم علیهمالسلام صادر شده و اکنون نیز در جامعه منتشر است بررسی و تصحیح نماییم و تا آنجا که ممکن است مراد گوینده را با مسلّمات دیگر دین تطبیق دهیم زیرا اگر چنین نشود فراوان افرادی که در سینه، حقد دین دارند چنین احادیثی را دستمایه افکار پلید خود قرار داده و مایه انحراف جوانان ما میشوند به این صورت که مُعزلات اجتماعی را زائیده یِ تقید به سخنان معصومین علیهمالسلام بیان میدارند. اما اگر مراد حدیث به خوبی تصحیح شود در مجادله با آنان دست ما پُر خواهد بود و علاوه بر بیان ضعف سندی در صورتی که زیر بار آن نرفتند عبارت را به گونهای معنا میکنیم که با مسلّمات دیگر دین و واقعیات اجتماع در تضاد و تعارض نباشد و خدشهای به آن وارد نگردد.
از آنجا که یکی از بهترین راهها برای پیروزی در جدل و محکوم کردن خصم، بهرهگیری از گفتهها و اعتقادات خود خصم میباشد به اصطلاح با بیل خودش سرش را میشکنیم. اما بهتر از آن، اجبار عقلی طرف گفتگو به فساد عقیده و سخن خویش است این کار زمانی میسّر میگردد که لوازم و توابع سخن وی برایش روشن گردد زیرا در بسیاری از موارد، انسانها به لوازم اعتقادات و تَبَعات سخنان خود توجهی ندارند امّا همین که آنان را متوجه پیامد سخنشان نماییم داوطلبانه از سخن خویش منصرف میگردند.
نکتهای که باید بدان توجه کرد زشتی و قُبح تکدیگری میباشد تشویق دیگران به دستِ خالی بر نگرداندن گدا و سائلی که به درب منزل آنان مراجعه نموده خواهْ ناخواه باعث ترویج امر تکدیگری خواهد شد. خصوصاً اینکه کلمه «سائل» در این عبارت، مطلق ذکر شده در این صورت لازمه ی این سخن این خواهد بود که هرگاه هر کسی اعم از دارا و ندار برای گدایی به درب منزل شما مراجعه نمود کاسه ی دستش را خالی بَر مگردان مؤید اشکال آنان اینکه از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است: لِلسّائلِ حَقٌّ وَ إنْ جاءَ عَلى فُرْسٍ؛[5] برای گدا حقیست حتی اگر سوار بر اسب بیاید. (کنایه از متمول بودن وی) اگر قرار باشد به هر کس آمد چیزی بدهیم نرخ این کار پایین آمده اندک بهانهای سبب میشود افراد زیادی به این کار رو آورند تنها چیزی که ممکن است در ابتدای کار باقی بماند ترس از آبروست که با راههای فراوانی از جمله پوشیدن صورت (خصوصاً راجع به زنان) یا مراجعه به محلی دیگر که او را نشناسند قابل جبران میباشد.
ممکن است کسی بگوید وقتی گفته میشود سائل یعنی نیازمند و ندار! و دارا از دایره ی بحث خارج میشود لذا چه اشکالی دارد که حضرت رسول صلی الله علیه و آله ما را در کمک کردن به نداری که به درب منزلمان یا دکان و مغازهمان مراجعه کرده تشویق نموده باشند؟
پاسخ این است که در شرع مقدس اسلام مطلق فقر، مجوز گدایی کردن نمیباشد! لذا نه میتوان به طور مطلق گدایی کردن را آزاد گذاشت و نه میتوان به طور کل، منع نمود بلکه باید عامل فقر، بررسی تا به تناسب آن، حکمی درخور، اتخاذ شود در زیر به برخی از عوامل فقر اشاره میگردد:
1. تنبلی و حال کار نداشتن
2. بیعاری و در عین حال، زیادهخواهی
3. اعتیاد و بیمسئولیتی
4. فقدان و نبود کار
5. هزینههای بالای زندگی
6. بیفرهنگی یا نبود دانش مدیریت زندگی
7. بیماریهای خاص
8. بی سرپرستی یا بد سرپرستی
9. و...
سه عامل نخست از اصلیترین عوامل فقر در جوامع مختلف است؛ تنبلی و بیعاری و زیادهخواهی و بیمسئولیتی و انواع اعتیاد و مواردی از این قبیل، در زمره منکرات اخلاقی قرار دارند که خود نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله راجع به فلسفه بعثتشان میفرمایند: بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق؛[6] من از آن جهت برانگیخته شدم که کرامتها و شرافتهاى اخلاقى را کامل و تمام نمایم!. چگونه میتوان پذیرفت شخصی که به جهت تتمیم و تکمیل شرافتهای انسانی مبعوث شده امر به ترویج چنین منکراتی نموده باشد. آیا کمک به آدم بیآبرویی که به سبب تنبلی، مبتلا به فقر شده و همسر و فرزندش را برای گدایی روانه منزل دیگران میکند دامن زدن و ترویج منکری به نام تنبلی و بی حالی و بیعاری نیست؟ و آیا کمک کردن بیحساب ما موجب تشدید این روحیه ی منکر نمیگردد؟
خداوند برای دستیابی انسانها به کرامت، اقدامی درخور نموده است! آیا فرستادن محبوبترین مخلوقات یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهمالسلام برای رشد کرامتهای عالیِ انسانی، اقدام کوچکیست؟
نقل است روزی شخصی نزد حضرت رسول صلی الله علیه و آله وارد شد و عرضه داشت: دو روز است که چیزی نخوردهام! حضرت فرمودند: "به بازار برو"؛ روز بعد باز هم پیش پیامبر آمد و گفت: به بازار رفتم و چیزى نیافتم و گرسنه خوابیدم. باز هم حضرت فرمودند: "به بازار برو"؛ روز دیگر نیز آمد باز هم پیامبر فرمودند: "به بازار برو"؛ او به بازار رفت و در آن هنگام کاروانى به بازار آمده بود و کالایى با خود آورده بود و به قیمت ناچیزى آن را فروخت. آن شخص هم از آن کالا چیزى خرید.[7]
چنانکه ملاحظه نمودید سیره حضرت اینگونه نبود که به محض مراجعه شخصی گرسنه یا گدا به وی کمک مالی نمایند بلکه در برخی موارد که شخص قادر به تأمین خود بود او را به تجارت رهنمون میکردند در این روایت وقتی شخصی گرسنه که دو روز غذا نخورده بود به حضرت مراجعه کرد حضرت تا سه بار او را به تجارت در بازار امر نمودند.
همچنین خداوند در آیه 70 سوره إسراء میفرماید: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ؛ ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم؛ و آنها را در خشکى و دریا، (بر مرکبهاى راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهاى پاکیزه به آنان روزى دادیم.
خداوند متعال در این آیه ی شریفه، مرکب راهوار و رزق طیب را از مصادیق و مظاهر بارز کرامت انسان بر شمرده است.[8] شاهد ما در این آیه فراز "وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ" است که از مصادق بارز گرامی داشته شدن انسان توسط خداوند است. از طرف دیگر یکی از مصادیق بارز رزق طیَّب، روزیخوردن از عرق جبین میباشد.
تنها مواردی که کمتر توجیه بردار است فقر ناشی از بیماریهای خاص و بد سرپرستی یا بی سرپرستی میباشد. راجع به همین نیز در بسیاری از موارد، عوض سؤال بلاعوض که از آن تعبیر به گدایی میشود میتوان طلب قرض نمود ناگفته پیداست فوائدی بر قرض مترتب است که هرگز در مطالبه بلاعوض و صدقهای موجود نمیباشد. شاید برای همین قرض هجده برابر ولی صدقه فقط ده بار ثواب دارد.[9]
نیازهای انسان در یک طبقهبندی کلی به دو قسم نیازهای اولیه و اساسی و نیازهای ثانویه و غیر اساسی تقسیم میشوند بعید به نظر میرسد عقل انسان بتواند برای احتیاج به نیازهای غیر اساسی، مجوز تکدیگری صادر نماید زیرا احتیاج به نیازهای غیر اساسی، غیر مبرم است و مسلماً نمیتوان شرف انسانی را به بهانه نیازی غیر مبرم چوب حراج زد.
تا اینجا دانستیم صِرْف احتیاج نمیتواند مجوزی برای تکدیگری باشد بلکه فقط فقری که نه به جهت تنبلی و بیعاری و اعتیاد و بیغیرتی بلکه به سبب قرار گرفتن در شربطی خاص و بسیار نادر که به هیچ عنوان راه دیگری برای تأمین نیازهای اولیه و حیاتی وی و افراد تحت تکفلش وجود نداشته باشد میتوان برای عمل تکدیگری وجهی قائل شد. شَرَف و آبروی انسان و کرامت وی از نیازهای ثانویه مثل فرش و مبلمان و خوراک خوب و تفریح و گردش، بسیار گرانقدر تر است که به بهانه آن، کرامت خود را به آن به باد فنا دهد.
تازه در چنین شرایطی نیز حق نداریم به سراغ هر کس و ناکسی برویم بلکه انسان متقی آبرومندی که آبروی ما را آبروی خود بداند.
خداوند در آیه 273 سوره بقره میفرماید: لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیم؛ (انفاقِ شما، مخصوصاً باید) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند و نمىتوانند مسافرتى کنند و از شدّت خویشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بىنیاز مىپندارند؛ امّا آنها را از چهرههایشان مىشناسى؛ و هرگز با اصرار چیزى از مردم نمىخواهند. و هر چیز خوبى در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.
خداوند در این آیه از باب فرهنگسازی و تشویق فقراء به خویشتنداری، آنان را چنین وصف میکند:
1. از شدت فقر، زمینگیر شده و توان سفر و کوچ و کار کردن ندارند.
2. اما به گونهای زندگی میکنند که مردم گمان میبرند اینان غنی هستند.
3. به شدت خویشتندار و عفیفند.
4. به هیچ وجه فقر خود را اظهار نمیکنند و فقط از راه اثری که فقر بر چهرهشان به جا گذاشته میتوان پی به نیازشان برد.
5. اگر هم مجبور به درخواست کمک شوند هرگز بر درخواست خود اصرار نمیورزند.
نکته دیگر اینکه همان شریعتی که به طرق مختلف از تکدیگری مذمت نموده است به شدَت متموّلین را به اداء و پرداخت حقوق ضعفاء به انحاء و روشهای گوناگون و آبرومندانه تشویق نموده است گاهی با خمس گاهی با زکات واجب گاهی با صدقه گاهی با انواع کفارات گاهی با وقف گاهی با افطاری گاهی با فک رقبه، متمولین را به پرداخت حقوق ضعفاء و اخراج حق آنان از دارایی خود تحریص نموده است. به عبارت دیگر همان خدایی که فقیر را از مراجعه بیجا به ثروتمند بر حذر داشته ثروتمندان را نیز به رعایت حال فقراء تشویق نموده است.
رشد فقر در یک جامعه، نشان از بیدینی متمولین آن جامعه دارد. زیرا تدین متمولین آنان را به پرداخت خمس و زکات و صدقات و وقف و انواع کفارات و قربانی وغیره وا میداشت و همه اینها یعنی ریشهکن شدن فقر در جامعه اسلامی.
لذا اگر سند این حدیث را نیز مخدوش ندانیم از آنجایی که قدر متیقن حدیث تنها به موردی که فقر فقیر مستند به عواملی غیر از بیحالی و تنبلی و اعتیاد و ... باشد و میزان فقر وی به حدی باشد که در تأمین نیازهای اساسی و فوری ـ فوتی خود و افراد تحت تکفلش دچار مشکل شده باشد درخواست بلاعوض وی به اندازه تأمین مایحتاج اولیه زندگی در صورتی که قادر به کار کردن نباشد اختصاص می یابد.
اگر منظور از فقیر در این روایت چنین شخصی با چنین شرایطی باشد مسلماً دستْخالی رد کردن وی کاری زشت و قبیح است که به هیچ وجه شایسته ی یک مسلمان نخواهد بود و بایستی به هر شکل ممکن حتی اگر شده با یک سُم داغ، او را دستْخالی بر نگردانیم.
با این وجود برخی افراد آیاتی در قرآن کریم را مؤیِّد تکدیگری دانسته که عبارت است از:
1. وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر. [10]
2. وَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم.[11]
3. وَ الَّذینَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ـ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم.[12]
4. وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلین.[13] در این آیه، کمک به سائلین از مصادیق بِرّ و نیکی معرفی شده است.
توجه به چند نکته پیرامون این آیات ضروریست:
1. آنچه در این آیات تأکید شده کمک به سائل است نه تأیید سائلی!2. چنانچه قبلاً نیز بیان شد مراد از کمک کردن به سائل در اینگونه آیات و روایات، کمک کردن به صورت مطلق نمیباشد زیرا چنین عملکردی باعث میشود تکدیگری در جوامع اسلامی رایج شده و علاوه بر زشت نمودن چهره شهر، حکومت اسلامی به ضعف عملکرد و فاصله گرفتن از عدالت، متهم و چرخه کار و اقتصاد کشور خاموش شود. لذا در این موارد بایستی به قدر متیقن و مسلم در سائلی، که اختصاص به موارد خاص و شرایط ویژهای دارد رجوع نماییم.
احادیثی در مذمت گدایی:
1. قیل ینادى یوم القیامة أین بغضاء اللّه فی أرضه فیقوم سؤّال المساجد؛[14] گویند: روز قیامت منادیى فریاد مىزند: کجایند کسانى که در روى زمین مورد خشم خدا شدند، کسانى به پا مىخیزند که در مسجدها گدایى مىکردند.2. أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: أَنَّهُ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ فَتَحَ عَلَى نَفْسِهِ بَاباً مِنَ الْمَسْأَلَةِ إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ سَبْعِینَ بَاباً مِنَ الْفَقْر؛ انس بن مالک از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل میکند که فرمودند: هر کس بر خود دری از سؤال بگشاید، خدا هفتاد در فقر بر روى او خواهد گشود، که هیچ چیزی کوچکترین آنها را نمىبندد.[15]
نتیجهگیری:
خدا انسان را کرامت بخشید انسانی که بار زندگی خویش را بر دوش دیگران میاندازد خود را از رحمت عامه پروردگار محروم نموده است از مصادیق کرامت، رزق طیب است یکی از مؤلفههای رزق طیب، علاوه بر حلال بودن، اکتساب آبرومندانه آن است از آنجا که تکدیگری در زمره اکتساب آبرومندانه محسوب نمیگردد ارتزاق از راه آن، موجب خدشه به کرامت اعطایی خداوند به انسان میگردد.نتیجه اینکه گرفتن بخشی از دین و رها کردن بخش دیگر باعث میشود دینی که میبایست انسان و جامعه اسلامی _ انسانی را به قلّه سعادت در تمام عرصهها اعم از شخصی _ اجتماعی _ اقتصادی _ فرهنگی و غیره برساند همان آموزهها اگر به صورت جدا جدا دیده شوند ممکن است نتیجهای معکوس داشته باشد. مانند همین بحث تکدیگری و کمک به فقراء که در لغت عربی از آن بیشتر با لفظ استکاف و تَسَؤُّل یاد میشود اگر یک جانبه و کامل بررسی نشود بیش از آنکه کمکی به فقراء در جامعه اسلامی باشد هم آفتی برای فقراء و هم آسیبی جدی برای جامعه اسلامی خواهد بود.
خداوند نیز در قرآن در مذمت چنین اشخاصی که گوشهای از دین را گرفته و گوشهای دیگر را رها نمودهاند میفرماید: "أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْض"؛[16] آیا به بعضى از دستورات کتاب آسمانى ایمان مىآورید، و به بعضى کافر مىشوید؟!
پینوشتها:
[1] حدیث 131 نهج الفصاحة، فرید تنکابنی مرتضی
[2] سنن نسائی، کتاب الزکاة، باب رد السائل حدیث 2565 _ الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، جلد 2، صفحه 124 _ الإصابة فی معرفة الصحابة، جلد 3، صفحه 468 _ أسد الغابة، جلد 3، صفحه 334 _ سنن الترمذی، کتاب الزکاة عن رسول الله صلى الله علیه و سلم، باب ما جاء فی حق السائل، حدیث 665
[3] بیهقی، شعب الإیمان، حدیث 3182
[4] المِسکین: الذی لا شیء له؛ (أما) الفقیر الذی له شیء و إن کان قلیلًا، و المسکین الذی لا شیء له. (جمهرة اللغة، جلد2، صفحه 856)
[5] تحریر المواعظ العددیة، صفحه 29 همچنین نهج الفصاحة حدیث 2268
[6] بحار الأنوار، جلد67، صفحه 372
[7] أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ مَا طَعِمْتُ طَعَاماً مُنْذُ یَوْمَیْنِ فَقَالَ عَلَیْکَ بِالسُّوقِ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ أَتَاهُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَتَیْتُ السُّوقَ أَمْسِ فَلَمْ أُصِبْ شَیْئاً فَبِتُّ بِغَیْرِ عَشَاءٍ قَالَ فَعَلَیْکَ بِالسُّوقِ فَأَتَى بَعْدَ ذَلِکَ أَیْضاً فَقَالَ صلی الله علیه و آله عَلَیْکَ بِالسُّوقِ فَانْطَلَقَ إِلَیْهَا فَإِذَا عِیرٌ قَدْ جَاءَتْ وَ عَلَیْهَا مَتَاعٌ فَبَاعُوهُ بِفَضْلِ دِینَارٍ فَأَخَذَهُ الرَّجُل (قطب راوندى، الخرائج و الجرائح، جلد 1، صفحه 89)
[8] علامه طباطبائی عطف در این آیه را عطف مصداقی میداند. رجوع کنید به ترجمه تفسیر المیزان، جلد 13، صفحه 216
[9] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ: مَکْتُوبٌ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ الصَّدَقَةُ بِعَشَرَةٍ وَ الْقَرْضُ بِثَمَانِیَةَ عَشَرَ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى بِخَمْسَةَ عَشَر. (الکافی، جلد4، صفحه 33)
[10] آیه 10 سوره ضحی
[11] آیه 19 سوره ذاریات
[12] آیه 24 و 25 سوره معارج
[13] آیه 177 سوره بقره
[14] فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البیضاء، جلد3، صفحه 144
[15] اخوان حکیمى- احمد آرام، الحیاة با ترجمه احمد آرام، جلد 4، صفحه 442
[16] سوره بقره، آیه 85
1. قرآن کریم.
2. فرید تنکابنی، مرتضی، نهج الفصاحة: رهنمای انسانیّت، انتشارات دفتر فرهنگ اسلامی، چاپ پنجم: 1379.
3. علامه مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،تهران: انتشارات اسلامیه.
4. شیخ کلینى، الکافی، تهران: انتشارات اسلامیه، 1362.
5. مشکینی، علی، تحریر المواعظ العددیة، قم: نشر الهادى.
6. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین ،شعب الایمان، بیروت: نشر دار الکتب العلمیه.
7. ابن الاثیر ،عزالدین، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، بیروت: نشر دار احیاء التراث العربی.
8. فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البیضاء، قم: انتشارات: جماعة المدرسین، مؤسسه النشر الاسلامی.
9. حکیمى اخوان ، الحیاة با ترجمه احمد آرام، احمد آرام، تهران: انتشارات فرهنگ اسلامى، 1380.
10. قطب راوندى، الخرائج و الجرائح، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى علیهالسلام.
11. موسوى همدانى سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم.
12. نسائی، احمد بن شعیب، سنن نسائی، انتشارات میمنیه مصر.
13. آندلسی، ابن عبد البر، الإستیعاب فی معرفة الاصحاب، انتشارات حیدر آباد هند.
14. عسقلانی ابن حجر ، الإصابه فی معرفة الصحابه، انتشارات: کلکته هند.
15. ابن درید، محمد بن حسن ، جمهرة اللغة: بیروت: انتشارات: دار العلم للملایین.
/ج